جدول جو
جدول جو

معنی پک و پوز - جستجوی لغت در جدول جو

پک و پوز
پوز، ریخت و شکل کسی، ظاهر شخص
تصویری از پک و پوز
تصویر پک و پوز
فرهنگ فارسی عمید
پک و پوز
(پَ کُ)
پک و پوزه، از اتباع. بصورت تحقیر، در تداول عوام، شکل. ریخت. هیأت ظاهری. صورت ظاهر کسی اعم از بدن و لباس: پک و پوزش را ببین. بدپک و پوز، بطور اخص، دهان و اطراف آن: پک و پوزش را خرد کرد.
- بی پک و پوز، سست و ضعیف در سخن
لغت نامه دهخدا
پک و پوز
ریخت شکل هیات ظاهری و جنات (زشت) : بد پک و پوز، دهان و اطراف آن: پک و پوزش را خرد کرد. یا بی پک و پوز. سست و ضعیف در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
پک و پوز
((پَ کُ پُ))
ریخت، شکل، هیأت ظاهری، وجنات (زشت)، بد پک وپوز، دهان و اطراف آن
تصویری از پک و پوز
تصویر پک و پوز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دک و پوز
تصویر دک و پوز
ظاهر شخص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تک و پو
تصویر تک و پو
آمد و شد با شتاب، در جستجوی چیزی به هر سو دویدن، دوندگی، جستجو، تکاپو، تک و دو برای مثال هزار گونه غم از هر سویی ست دامنگیر / هنوز در تک و پوی غم دگر می گشت (سعدی۲ - ۶۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
(پَ کُ زَ / زِ)
رجوع به پک و پوز شود
لغت نامه دهخدا
(تَ کُ)
تاخت و دو و دو تیز و تند. (ناظم الاطباء). تکاپوی. آمد و شد از روی تعجیل و شتاب:
خورشیدرخا وصل تو جویم شب و روز
چون سایه ازآن در تک و پویم شب و روز.
سوزنی.
به پیش باد نه آن نامه تا به من برسد
که هیچ پیک نیابی چو باد با تک و پوی.
سوزنی.
شاهزاده از جست و جوی و اسب از تک و پوی فروماند. (سندبادنامه ص 253) ، جستجوی و تفحص و تفتیش. (ناظم الاطباء). تکاپوی. تلاش تقلا. تلواسه. جهد. سعی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ایا سرو نو در تک و پوی آنم
که فرغندواری بپیچم بتو بر.
رودکی.
چون گذشتی زعالم تک و پوی
چشمۀ زندگانی آنجا جوی.
سنائی.
همچو مردان درآی در تک و پوی
تختۀ گفت را ز آب بشوی.
سنائی.
برهیچ در صومعه ای برنگذشتم
کآنجا چو خودی در تک و پوی تو ندیدم.
خاقانی.
هزار گونه غم از هر سویست دامنگیر
هنوز در تک و پوی غم دگرمی گشت.
سعدی.
رجوع به تکاپوی شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رُ)
پوچ
لغت نامه دهخدا
ریخت شکل هیات ظاهری و جنات (زشت) : بد پک و پوز، دهان و اطراف آن: پک و پوزش را خرد کرد. یا بی پک و پوز. سست و ضعیف در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک و پوز
تصویر دک و پوز
سر وپوز دک و دهن: (دک و پوزش را ببین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پک وپوز
تصویر پک وپوز
پیرامون دهان
فرهنگ لغت هوشیار
میان تهی جوف، میوه یا دانه ای که میانه آن خالی باشدبی مغز، بیفایده بیهوده، بی معنیمزخرفحرف پوچ، بلیط یا قرعه ای که برنده نباشد، بدون اخلاق حسنه بی مردانگی. یا هیچ و پوچ. هیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک و پوز
تصویر دک و پوز
((دَ کُ پُ))
سر و پوز، دک و دهان
فرهنگ فارسی معین
قیافه لب و دهن، چک و چانه
فرهنگ گویش مازندرانی